جمعه، بهمن ۲۱، ۱۳۹۰

اد

21 بهمن 1390

بنام خدا

 
پسرک میگه اد .با صداها و لهجه های مختلف .مثل همون بازی بچگی که فقط منظورمون رو با یه کلمه میگفتیم.....و خوشحالی و تعجب و گریه و .....همه رو باید با همین کلمه نشون میدادیم.میگه اد  با فتحه.....با جیغ  با ناز با خنده با جدیت با احساس....یه بار د مشدد میشه.یه بار میگه ااااااااااا با فتحه یه بار اه اه اه با کسره........اییییییییییی ایییییییی..............دد ددد دد......بب بببب..........و با احساس هر چه تمامتر دست میزنه . میگم دس دسی و دست میزنه.....دستم رو میبرم جلو میگم آراد دست بده و دستش رو میاره جلو...مثل گربه حالت چهار دست و پا رو میگیره و ما اینور جیغ و دست و هورا و تشویق و پسرک غلت میزنه........چند باری هم خودش نشسته و آرام هم همیشه با ذوق میاد میگه مامان خودش نشست........کل خونه رو با چرخیدن و غلت زدن میگرده....وقتی دارم با لپ تاپ کار میکنم میاد کنار مبل و سیم شارژر رو میکشه .من بکش اون بکش......وقتی هم لپ تاپ رو میزارم رو زمین میاد از روش غلت میزنه و درش رو باز میکنه یا هی درش رو باز و بسته میکنه......هنوز هم عاشق سرامیکها و گوشه فرشه.....میره و با دست هی میکوبه رو سرامیکها . موقع تعویض پوشک هم هر چی شیرین کاری بلدم انجام میدادم تا برنگرده و یه ثانیه نچرخه بتونم پوشکش رو ببیندم. کرم پیشگیری از سوختگی هم از وسایل مورد علاقشه. پسر کوچولوی من عاشقتم.

هیچ نظری موجود نیست: