سه‌شنبه، مهر ۱۴، ۱۳۸۸

راه افتادن

14 شهریور 1388

رویداد مهمی که تو این چند وقته اتفاق افتاده راه افتادن آرام خانوم بود.دختر گل من چهارده ماه و ده روزش بود که تونست بدون کمک از حالت نشسته بایسته و تعادلش رو حفظ کنه تا قبل از اون سعی میکرد از حالت چهار دست و پا بلند بشه و بایسته تا بالاخره تونست. وقتی برای اولین بار بلند شد من و باباش کلی ذوق کردیم و جیغ زدیم خودش هم خوشش اومده بود و هی سعی میکرد بلند بشه چند بار هم تا میومد بلند بشه تعادلش رو از دست میداد و با باسن میخورد زمین .یه بار هم دیدم بلند شده و ایستاده و من باباش حواسمون نبود اون هم هی با لبخند ما رو نگاه میکرد و منتظر تشویق بود.خلاصه کم کم بهتر تونست تعادلش رو حفظ کنه و اول یکی دو قدم میرفت و میخورد زمین بعد یه یکی دو روزی به خودش استراحت میداد! و دوباره شروع میکرد به راه رفتن. هر روز تعداد قدمهاش بیشتر و بیشتر میشد تا الان که 14 شهریوره و یک سال و سه ماه و بیست روزشه خوب راه میره و میدوه.خیلی بامزه راه میره مثل پنگوئن. قل میخوره و میره اینور اونور.از پشت که نگاش میکنم دلم میخواد بگیرم بغلم و بچلونمش ! .

دختر گل مامان انشالله هر روز قدمهای موفقیتت رو ببینیم.

اینجا اوایل تاتی کردن دخملم بود. رفته بودیم تو حیاط تمرین راه رفتن !!




اونور حیاط هم مامان پیشی با بچه هاش داشتن جگر میل میکردن و آرام هم براشون ذوق میکرد و پیش پیش میکرد.

۳ نظر:

sahar گفت...

تو خودت پیشی هستی کوچولوی ملوس من

Unknown گفت...

ازاده جون اين دخملت خيلي باوقاره باوركن بدون تعارف ميگم خيلي خيلي خانومه ...بهش نمياد شرارت كنه ...همه عكساش متين و باوقاره ...اخ كه من عاشق دخملاي ريز و ناز هستم مثل باران و ارام ...

ناشناس گفت...

سلام دخمل گل