دوشنبه، فروردین ۱۴، ۱۳۹۱

14 فروردین 1391

مربوط می شود به اسفند ماه 1390

پسرک یک هفته بعد از شروع سینه خیز ، چهار دست و پا رفتن رو آغاز کرد.پاندا کوچولوی من الان به سرعت خودش رو به مفصدش میرسونه. 

دیگه تو حمام دوست داره بشینه و میزارمش تو وان آرام.بار اول دیدم هی سرش رو میاره پایین..سرش رو میاورد پایین و از آب وان میخورد.موقع شستنش هم هی  دهنش رو باز میکرد و منم آب رو میگرفتم تو دهنش و اونهم ذوق میکرد!!کاریکه الان هم آرام دوست داره و اینطوری تو حموم آب میخوره . بردمشون حمام....پسرک تو وان بود آرام هم همیشه باید تو وانش بشینه و آب بازی کنه.....اینبار بهم میگفت یه وان خیلی بزرگ بخر من و آراد بشینیم توش خواهر برادر بازی کنیم.......محبتش گل کرده بود وروجک.

وقتی پسرک با یه چیزی مشغوله و به اصطلاح داره باهاش حال میکنه دخترک من از اونور خونه میاد و میگه وای خطرناکه جیزهههه و اون شی رو ازدستش میگیره.....بهش میگم آرام نمیخورتش که بزار بازی کنه.....یا میگم تموم نمیشه بزار دستش باشه.. حالا هر چی میگم آرام اینو بزار سرجاش یا اینو برندار میگه وا مگه میخوام بخورمش؟ یا میگه بابا مگه تموم میشه؟؟

دخترک هنوز هم عاشق عروس شدن و لباس عروس و کفش پاشنه بلنده. هر روز وقتی از مهد برمیگرده من باید بیام داخل خونه و در رو ببندم بعد میره سراغ جاکفشی و یه کفش پاشنه بلند انتخاب میکنه و میپوشه و زنگ میزنه......من میرم به استقبالش و کیه و میگه من فلانی ام......میگه دیگه موهامو کوتاه نکن.....دوست داره همیشه تو خونه روسری سرش باشه هر چی هم میگم بزار موهات هوا بخوره قبول نمیکنه.......به این میگن انتخاب آگاهانه!!! و البته آزادانه.

به دائیش میگه تو با کی عروسی میکنی؟ - دائیش میگه نمیدونم باید یه نفر رو انتخاب کنم........آرام هم میگه آره دیگه منم باید یکی رو انتخاب کنم......عروسی یکی از اقوامه........میگه منم با داماد عروسی میکنم دیگه چاره ای نیست هر چی گشتم کسی رو پیدا نکردم!!......یحتمل قحطی داماد شده !

هیچ نظری موجود نیست: