چهارشنبه، آبان ۰۶، ۱۳۸۸

کلاغ پر

6 آبان 1388

مامان :کلاغ
آرام: پر

- جوجو:
- پر

- گنجشک
-پر

-آرام
-نه نه نه (با حرکت انشگت)

آرام علاقه خاصی به تسبیح داره . هر جا که تسبیح یا گردنبند ببینه سریع میندازتش گردنش. تا باباش میره نماز بخونه سریع میره مهر و تسبیح رو بر میداره و فرار میکنه.یه موقعهایی هم میشینه کنار باباش و وقتی باباش سجده میره آرام هم موهاشو ناز میکنه. دخترم هم نماز میخونه تا میگیم آرام نماز بخون میشینه و به حالت سجده زمین رو بوس میکنه.هر جا هم قرآن باشه سرشون خم میکنه و قرآن رو میبوسه.


موهاشو خودم کوتاه کردم ،میرفت تو چشمش و اذیت میشد .آرایشگاه هم رفتیم ولی دوست نداشت بشینه تا موهاش کوتاه بشه درنتیجه مامانش دست بکار شد.

آینده نگری!!

6 آبان 1388

حدود ده روزه پیش بنده به یک سرماخوردگی همراه گلو درد و درد بدن و تب و ........مبتلا شدم .دیگه خودتون میدونید این تب مزخرف و بدن درد همه توان آدم رو میگیره و نه حالی برای آدم میمونه نه حوصله ای.روزهای بدی بودن از یه طرف مریضی خودم و خستگی وحشتناک و بی حوصلگی و از طرف دیگه یه دخمل شیطون که خیلی زود حوصله اش سر میره و البته حق هم داره من باید خودمو با شرایط دخملک وفق بدم نه اون.
خلاصه اینها رو گفتم که بگم تو اون روزها داشتم به یه چیزی فکر میکردم، به اینکه مثلا بچه دوم هم از راه رسیده باشه و یا تو راه باشه ......تو حالت اول صحنه ای رو در نظر بگیرید که بچه دوم هنوز نوزاده و 24 ساعته نیازمند مراقبت و دائما هم باید تو بغل مامان جونش باشه و شیر بخوره این در حالیکه بچه اول یک نفر رو میخواد که همش باهاش بازی کنه و برای غذا خوردن باهاش سر و کله بزنه و اگه یه دقیقه بهش توجه نکنن بهش برمیخوره و تو این شرایط مادر هم مریض میشه و تک و تنها است ....وای نه شب میخوابه و نه روز...نمیدونم اون موقع میتونه دووم بیاره یا نه ؟خوب بالاخره باید یه کم هم آینده نگری کرد این هم یه مورد از آینده نگری من !....

جمعه، آبان ۰۱، ۱۳۸۸

کی چیکار میکنه؟

ا آبان ماه 1388

ما هر کاری میکنیم آرام هم بلافاصله اون کار رو انجام میده مخصوصا اگه کارمون یه کم هم بوی شیطنت بده!!یکی از اون کارهایی که عاشقشه و انصافا هم خیلی خوب انجامش میده تلفن صحبت کردنه گوشی تلفن یا موبایل رو میزاه کنار گوشش ، شروع میکنه به راه رفتن و حرف زدن ، اصلا هم نمیشینه و مثل ما که موقع حرف زدن بی هدف این ور اونور رو نگاه میکنیم آرام هم همون اداها رو در میاره انگار گه یه نفر پشت خطه و داره خیلی جدی باهاش صحبت میکنه.

من و باباش که توپ بازی میکنیم و توپ روشوت میکنم باباش هد میزنه آرام هم توپ رو میگیره میکوبه تو کله اش !

یه بار دیدم کرم رو داره میزنه به پاش و اصرار داره درش رو براش باز کنم تعجب کردم قبلا کرم رو مثلا میمالید رو دستش دیدم این گرم مخصوص ترک و خشکی پاست حالا کی دیده به پامون زدیم و یادش مونده من که یادم نیومد.

یه بار موقع بازی مکعب هاشو پرت می کردم رو هوا و جیغ میزدم !!دیگه اونروز همه چیز با جیغ شوت میشد رو هوا !

اگه یه چیزی بیفته رو زمین ( البته تو همون خونه) و من فوتش کنم دیگه اونروز آرام هم چیزو باید فوت کنه.

روزی چندین بار هم میره لباسهایی رو که پهن کردم خشک بشن رومیاره تا تنش کنم تی شرت من شلوارک باباش ، خودش هم که یه لنگه شلوارک رو میکنه تو سرش یا آستین بلوز رو میکشه رو سرش .

تازگیها هم یه رقص جدید ابداع کرده من اسمشو گذاشتم رقص پا.وایمیسته و پاهاشو بالا و پایین میکنه و میزنه به زمین.قربونش برم خیلی هم ذوق میکنه تا میگم آرام نانای کن رقص پا و رقص دست برام میرقصه و هی میگه نانای.

چهارشنبه، مهر ۲۹، ۱۳۸۸

زبان اشاره

29 مهر 1388

ما وقتی با آرام حرف میزنیم همزمان پانتومیم هم بازی میکنیم .مثلا میگیم بریم دست بشوریم دستهامون رو بهم میمالیم یعنی میخوایم بریم این کار رو بکنیم.آرام هم یاد گرفته .چون نمیتونه با حرف زدن منظورش رو برسونه با زیان اشاره با ما صحبت میکنه یه سری از حرکات رو هم بدون اینکه ما براش انجام داده باشیم یاد گرفته.

مثلا وقتی گرسنه است دهنش رو باز میکنه و با انگشتش به داخل دهنش اشاره میکنه یا صدای غذا خوردن رودر میاره و آم آم میکنه.وقتی کسی از بیرون میاد میدونه که باید بره دستهاشو بشوره (قانون خونه ما اینه!!)میاسته دم در دستشویی و دستهاشو بهم میماله یعنی داره دست میشوره یا وقتی میخواد ما دستهاشو بشوریم این کار رو میکنه.تا کسی میره تو حموم آرام هم میره دم در حموم و موهاشو میشوره یعنی منو ببرید حموم البته به حموم آبه هم میگه.وقتی انگشت اشاره اش رو مثل لی لی حوضک به کف دستش میزنه یعنی کرم میخواد تا به دستش بماله!همینطور در مورد بقیه اعضای بدنش برای کفش و جوراب و حتی لوازم آرایش من مخصوصا رژگونه که با وسواس خاصی براشر رژگونه رو میماله رو رنگها و میزنه به لپش! اونهم فقط یه طرف صورتش. یا در مورد گل سر و شونه که به موهاش اشاره میکنه.انگشت زیر گردن به همراه پیس پیس یعنی عطر.....وقتی انگشت اشاره اش رو رو شستش فشار میده یعنی یه چیزی خیلی کوچیکه مثلا کفشدوزک تو قصه .انگشت اشاره و شست هم به همراه چیک چیک یعنی دوربین و عکس گرفتن.و........

کی چی میگه ؟

29 مهر 1388

خیلیها خیلی چیزها میگن یه سری زبونش مثل گل میمونه لطیف و دوست داشتنی انقدر که دوست داری تا آخر دنیا بشینی و به حرفهاشون گوش بدی. لابد خودتون هم میدونید یه سری دیگه چی میگن لازم به توضیح نیست..........


اصلا به ما چه که هر کس چی میگه .الان میخوام از حرفهای دخترکم بنویسم تو این دو ماه.حرفهای شیرینش که از هزار تا گل و بلبل برامون دوست داشتنی تره.

- مامان : آرام ببعی چی میگه ؟
- آرام : ب....ب.....(با فتحه بخونید)

-قورباغه جی میگه ؟
- قوررررر....قورررررر

- اسب چی میگه ؟
- پیتیکو...بیتیکو....پیتیکو

- پیشی چی میگه ؟
-پیس پیس ( یعنی همون پیشی) یه موقعهایی هم پیشی میگه مو

- گاو چی میگه ؟
-ممممما...مممممممما

-جوجو چی میگه ؟
- جیک...جیک

- خروس چی میگه؟
- قول..قوقول

- مرغ چی میگه ؟
- قد قد قد

هاپو چی میگه ؟-
- آب آب آب

- خر چی میگه؟
-ا ..ا ..ا ( با فتحه بخونید)

-کلاغ چی میگه؟
- قا...قا

-زنبور چی میگه؟
- .ویززززز...ویززززززز

کلمات زیر رو هم میگه:
شییی یعنی شیر (شیر جنگل اداش رو هم در میاره )- جوجو - نون-بابا ( هم به باباش میگه هم به یکی از عروسکهاش) - نانا نانا یعنی همون نانای تی وی و ضبط - نه نه - دااا یعنی داغه - سسس یعنی سرده - جیزز همون جیزه !- جیش ( با عرض معذرت !)- دو دو یعنی تاب و تاب بازی - نی نی - آبه یا آب -اد (با فتحه)یعنی ددر-در مورد چیزهای دیگه اول حروف اولشون رو میگه گگگگگگگ(با ضمه)یعنی گل...سی یعنی سی دی.....تو اینجور مواقع باید کنارش باشیم تا منظورش رو بفهمیم.

دخملی در حال خوردن بستنی. نوش جان !

دوشنبه، مهر ۲۷، ۱۳۸۸

15 و 16 ماهکی

27 مهر 1388

سلام و صد تا سلام

اومدم از حال و احوالات و کارهای آرام خانوم بنویسم تو این دو ماه

اول اینکه یه موقعهایی واقعا کارهای خنده داری میکنه دوست داره هر چی لباس و کفش و روسری و جوراب و دمپایی و.....میبینه رو تنش کنه خودش روسری و لباسش رو میندازه دور گردنش بقیه رو هم میاره تا تنش کنیم بعد من میگم وای !!آرام خیلی خوشگل شدی بدو برو تو آیینه خودت رو ببین آرام هم کلی خوشحال میشه و میدوه و میره جلوی آینه . تا خودش رو میبینه میخنده و فیگورهای مختلف به خودش میگیره و خودش رو بر انداز میکنه الان دیگه منتظر نمیشه بهش چیزی بگیم تا یه چیزی می
پوشه سریع میره جلوی آینه و خودش رو نگاه میکنه یه موقعهایی هم میره جلوی آینه و برای خودش ادا درمیاره دهنش رو کج و کوله میکنه ، باز و بسته میکنه عشوه میاد میخنده خودش رو تو آینه میبوسه ناز میکنه موهاشو تکون میده منم یه گوشه میشینم و یواشکی نگاش میکنم و کیف میکنم یواشکی نگاش میکنم چون مثل ما آدم بزرگها که یه موقعهایی میریم جلوی آینه و ژست میگیرم و دوست نداریم کسی ببینتمون این فسقلیها هم دوست دارن تو این مواقع خلوتشون رو بهم نزنیم.

دیگه نگران گم شدن وسایلی که بهش میدیم نیستیم کلید مویابل تلفن و......وقتی نمیتونیم یه چیزی رو پیدا کنیم میگیم آرام فلان چیز کجاست ؟با اشاره نشون میده و ما هم که نمیفهمیم دقیقا کجا رو میگه بعد خودش میره برامون میاره البته در کل یادش میمونه چی رو کجا گداشته.

هر کاری رو ازش بخوایم متوجه میشه به یه سریشون گوش میده و یه سری کارها رو هم انجام میده یه سری دیگه رو هم اصلا محل نمیزاره.بهش میگم برو سی دی هاتو بیار بزار تو کشو.....تی وی رو روشن کن....عروسکت رو بزار رو میل.درو ببند...اسباب بازیهاتو مرتب کن.برقص...لالا کن و..........

تازگیها تا یه چیزی میشه مثلا بخوره زمین و خسته باشه سریع میخواد بیاد بغل من و هی میگه می می می می یعنی شیر میخواد اگه من هم در دسترس نباشم میره بالشش رومیاره و بعد میاد دنبالم چند دقیقه می می میخوره و شارژ میشه مثل این معتاد ها !یه ذره می می که بهش میرسه دوباره باطریش پر میشه البته بیتشر جنبه روانی داره و بخاطر گرسنگی نیست.

یه عروسک داره از این چینی های کچل که صدا میدن و میگن مامان و بابا و.....بهش میگه بابا...

یه کاری رو که میگم نکن و انگشتم رو به علامت نه نشون میدم خودش هم میگه نه نه و انگشتش رو تکون میده و اون کار رو میکنه و میخنده تا وقتی هم نگاش کنم ادامه میده و میخواد عکس العمل منو ببینه دست میزنه به گاز و میگه جیزه و در میره کلا میخواد جلب توجه کنه

گاهی اوقات هم که میخواد ادای ذوق کردن رو در بیاره دندونهاشو به حالت حرص خوردن روی هم فشار میده و ذوق میکنه از اینکارش خنده ام میگیره ولی نگاهش نمیکنم که دیگه تکرار نکنه ولی خیلی با مزه میشه.

.

16 ماهگی

27 مهر ماه 1388


22 مهر 1388

دختر کوچولوی ما 16 ماهه شد. یک سال و جهار ماه.

بهترین آرزوها رو برات داریم آرزوی سلامتی سربلندی و موفقیت.

خدا همیشه یار و نگهدارت باشه.

سه‌شنبه، مهر ۱۴، ۱۳۸۸

راه افتادن

14 شهریور 1388

رویداد مهمی که تو این چند وقته اتفاق افتاده راه افتادن آرام خانوم بود.دختر گل من چهارده ماه و ده روزش بود که تونست بدون کمک از حالت نشسته بایسته و تعادلش رو حفظ کنه تا قبل از اون سعی میکرد از حالت چهار دست و پا بلند بشه و بایسته تا بالاخره تونست. وقتی برای اولین بار بلند شد من و باباش کلی ذوق کردیم و جیغ زدیم خودش هم خوشش اومده بود و هی سعی میکرد بلند بشه چند بار هم تا میومد بلند بشه تعادلش رو از دست میداد و با باسن میخورد زمین .یه بار هم دیدم بلند شده و ایستاده و من باباش حواسمون نبود اون هم هی با لبخند ما رو نگاه میکرد و منتظر تشویق بود.خلاصه کم کم بهتر تونست تعادلش رو حفظ کنه و اول یکی دو قدم میرفت و میخورد زمین بعد یه یکی دو روزی به خودش استراحت میداد! و دوباره شروع میکرد به راه رفتن. هر روز تعداد قدمهاش بیشتر و بیشتر میشد تا الان که 14 شهریوره و یک سال و سه ماه و بیست روزشه خوب راه میره و میدوه.خیلی بامزه راه میره مثل پنگوئن. قل میخوره و میره اینور اونور.از پشت که نگاش میکنم دلم میخواد بگیرم بغلم و بچلونمش ! .

دختر گل مامان انشالله هر روز قدمهای موفقیتت رو ببینیم.

اینجا اوایل تاتی کردن دخملم بود. رفته بودیم تو حیاط تمرین راه رفتن !!




اونور حیاط هم مامان پیشی با بچه هاش داشتن جگر میل میکردن و آرام هم براشون ذوق میکرد و پیش پیش میکرد.

دوشنبه، مهر ۱۳، ۱۳۸۸

15 ماهگی

22 شهریور 1388

دختر گل ما 15 ماهه شده

بهترینها رو برات آرزو داریم سلامتی موفقیت و شادی.

خداوند نگهدارت باشه

.